دخترم مهتا

زیبای خفته در خاک

 

 

قاصدکه  خبر داد  مهتا عزیز باباش     رفته به دست خدا  دست خدا به همراش

روی مهتا شد به زیر ابر تار           ابر تاری تا قیامت پایدار

در زمین خوابیده مهتا دخترم        آسمان پتک گران شد بر سرم

هفت سالی است که زیبا رخ من خفته به خاک

هفت سالی است که غم ساکن قلبم شده است هفت سالی است که نور  دو بصر کم شده است   هفت سالی است که زیبا رخ من خفته به خاک دل من جلوه گه غصه وماتم شده است   هفت سالی است که آن میوه ی دل دیگر نیست هفت سالی است که سهم دل من غم شده است   هفت سالی است که گلزار دلم خشکیده گل شاداب جوانی ز کمر خم شده است   هفت سالی است که از شعر بلند وصفش بیت و مصراع جدا... قافیه اش کم شده است   هفت سالی است که آن خنده ی مستانه  ی او ...
2 بهمن 1396

سالروز تولد

تو می روی و  دیده ی من مانده به راهت ای ماه سفر کرده خدا پشت و پناهت به یاد مهتا زیبای خفته در خاک که امروز سالروز تولدش بود... ...
17 آبان 1395

داستان مهتا

سلام دوستان گلم سلام عزیزای مهربون...سلام همدلایی که وجودتون ... ابراز همدردیتون و محبت های بیدریغتون مصداق این آیه شریف بود که خدا در حمایت از آتشی که ابراهیم را در بر گرفت فرمود... برداً و سلاما علی ابراهیم ... ای آتش بر ابراهیم سرد و سلامت باش... شمایی که کلام پر مهرتون آبی بود برگرفته از دریای محبت بر آتش درون و جگر سوخته ما... ممنونیم از وجودتون... شادیم از حضور پرمهرتون و شاکریم از الطاف بی کران تک تک شما مهربانان. نمی دونم از کجا باید شروع کرد... از آغاز راه... از گریه های شیرینش و خنده های دلبرانه اش ...یا از پایان راه و سکوت و ویرانی اش... از دستان پر مهر خدایی که چه مهربانانه بخشید یا از دستان کریمانه اش که چه ...
5 مهر 1394

دومین سالگرد مهتا

      کوهی به شانه دارم یک کوه از شراره               کوهی ز سنگ خارا چون خار بر نظاره شد سالگرد مهتا اویی که یک نفس بود               میبینی این نفس را ؟ افتاده در شماره راهی است روبه رویم پر سنگلاخ و تاریک         پای پیاده ام من صبرم شده سواره در سالگرد مهتا این سینه پر خس و خاک           دیگر صفا ندارد این قلب پاره پاره آهی به دل نهفته می سوزد این جگر را              چون این جگر بسوزد آهم زند شراره در آسمان ...
14 آبان 1392

میلاد نور

  مهدیا هرگز نگویمت که بیا دست من بگیر عمری است گرفته ای مبادا رها کنی هرچند که دیر یادمان افتاده است اینکه تو نیامدی دلیلش ساده است ما تا سر کوچه آب و جارو کردیم گفتیم بیا جهان ما آماده است بر چهره پر ز نور مهدی صلوات بر جان و دل صبور مهدی صلوات تا امر فرج شود مهیا بفرست بهر فرج و ظهور مهدی صلوات ...
14 آبان 1392

مادر ای زیباترین شعر خدا

  مادر ای پرواز نرم قاصدک مادر ای معنای عشق شاپرک ای تمام ناله هایت بی صدا مادر ای زیباترین شعر خدا مادر ای والاترین رویا ی عشق مادر ای دلواپس  فردای عشق مادر ای غمخوار بی همتا ی من اولین و آخرین معنای عشق ...
14 آبان 1392

به یاد مهتای عزیزم

      روی مهتای عزیزم دیدنی است          دخترم توی کفن بوسیدنی است روی مهتا شد به زیر ابر تار                 ابر تاری تا قیامت پایدار جان مهتا شیشه عمر من است         شیشه عمر من افتاد و شکست از توقف در زمین او خسته شد          چشم شهلای عزیزم بسته شد قلب مه در آسمان شد چاک چاک           چون که تا یش در زمین شد زیر خاک در زمین خو...
16 مهر 1392

آرام جانم می رود

  ای ساربان آهسته ران،‌ کارام جانم می رود وان دل که با خود داشتم، با دل ستانم می رود من مانده ام مهجور از او،  درمانده و رنجور از او گویی که نیشی دور از او،‌ در استخوانم می رود محمل بدار ای ساربان، تندی مکن با کاروان کز عشق آن سرو روان، گویی روانم می رود او می رود دامن کشان، من زهر تنهایی چشان دیگر مپرس از من نشان، کز دل نشانم می رود بازآ  و بر چشمم نشین،‌ ای دل فریب نازنین کاشوب و فریاد از زمین بر آسمانم می رود در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می رود ...
16 مهر 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دخترم مهتا می باشد