دومین سالگرد مهتا
کوهی به شانه دارم یک کوه از شراره کوهی ز سنگ خارا چون خار بر نظاره
شد سالگرد مهتا اویی که یک نفس بود میبینی این نفس را ؟ افتاده در شماره
راهی است روبه رویم پر سنگلاخ و تاریک پای پیاده ام من صبرم شده سواره
در سالگرد مهتا این سینه پر خس و خاک دیگر صفا ندارد این قلب پاره پاره
آهی به دل نهفته می سوزد این جگر را چون این جگر بسوزد آهم زند شراره
در آسمان عمرت جفتی ستاره باشد ناگه به اتفاقی تنها شود ستاره
باید قنوت برداشت دستی به استغاثه
شاید به خواب بینیم روی مهش دوباره
( از طرف بابا محمد)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی