دخترم مهتا

دستان کوچکی که گره باز می کند

1391/9/6 7:24
نویسنده : بابای مهتا
919 بازدید
اشتراک گذاری

 

گهواره خالی می شود با رفتن تو

دیگر نمانده فرصتی تا رفتن تو

حتی خدا با رفتنت راضی نمی شد

عیسای من قربان بالا رفتن تو

هر چیز را هر رفتن نا ممکنی را

می شد که باور کرد الا رفتن تو

وقتی گناهی سر نمی زد از گلویت

یعنی چرا یعنی معما رفتن تو

ای کاش می بردی مرا با چشمهایت

یا اینکه می افتاد فردا رفتن تو

وقتی که پا در عرصه حق می گذاری

فرقی ندارد آمدن یا رفتن تو

علی اکبر لطیفیان

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

FARSHID
12 دی 91 9:15
سلاااااااااااااااام کهکشان معرفت به خداوند امیدوار باش امیدی که تو را بر انجام معصیتش جرئت نبخشد از خداوند بیم داشته باش بیمی که تو را از رحمتش نامید نگرداند
اقاقی
12 دی 91 22:11
سلام.انشائالله خدا رحمتش کند. اگه دیر اومدم عذر می خوام چون ادرس وبت رو نداشتم.هر وقت سرزذی ونظر دادی ادرس وبت رو بنویس
حمیده مامان مهتا
25 دی 91 17:41
سلام از این که به وبلاگ دخترم سرزدید وبا ارسال نظرتون به ما افتخار دادید خیلی ممنونم.بازم منتظرتون هستیم.
مامان مهتا
25 دی 91 17:44
یادم رفت بگم من قبلأ زیاد به وبلاگتون سرزدم وهر فرصت کنم بازم سر میزنم.
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دخترم مهتا می باشد